اسممو صدا کن:پارت7

می ریا:من میرم، رفتم تو کافه و سانگ هم اومد

سانگ:سلام می ریا حالت چطوره

می ریا:خوبم امروز یه اتفاقی افتاد

سانگ:چی شده

می ریا:امروز تهیونگ منو تنها تو دستشویی گیر آورد ولی بعد کوک اومد و منو نجات داد

سانگ:نزدیک اون پسر نشو

می ریا:ولی کوک مگه چه بلایی سرت آورده که انقدر ازش میترسی

سانگ:اون کاری باهام نکرده ولی ازش خوشم نمیاد

می ریا:ولی بنظرم مثل اون دوتا نیست درسته پدرش رئیس مافیاست ولی مهربونه

سانگ:ولی زیاد باهاش گرم نگیر چون حس خوبی باهاش ندارم

می ریا:باش راستی میدونی جیمین یک ماه خونمون میمونه

سانگ:چییی؟😧

می ریا:آره مامان و باباهامون باهام رفتن آلمان سفر کاریه

سانگ:مگه به بابات نگفتی چیکارت کرده

می ریا:گفتم اما یادم رفت اسماشونو بگم

سانگ:خب قبل سفر میگفتی

می ریا:تهدیدم کرد اگه بگم منو میکشه

سانگ:اگه بلایی سرت بیاره چی اونا خیلی منحرفن

می ریا:نترس از خودم محافظت میکنم

سانگ:باش اما اگه دیدی مسته سریع برو تو اتاقت درو قفل کن چون اگه مست شن خیلی بد میشه

می ریا:باش

سانگ:من طاقت ندارم بیا خونه ما من میترسم بلایی سرت بیاره

می ریا:نترس من از خودم محافظت میکنم من دیگه باید برم خونه بای

سانگ:بای...
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #زیبا #خاص
دیدگاه ها (۲)

اسممو صدا کن:پارت8

لباس می ریا در پارت8 ببخشید دیر گذاشتم

خونه می ریا تو فیک اسممو صدا کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره...

لباس می ریا در پارت 6 اسممو صدا کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_...

پارت ۲

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط